۱۳۹۳ مرداد ۱۹, یکشنبه

گفتمان سکسی/جنسی شده خشونت اسرائیل همزمان با یورش به غزه


الکس شمس در مطلبی (1) که در آن با سه چهره‌ی فعال اجتماعی مصاحبه کرده است، به حمله‌ای می‌پردازد که به موازات تجاوز اسرائیل به غزه، اذهان عمومی جهانیان را نشانه رفته است. حمله‌ای که بیانگر تغییر مسیر فکری در اسرائیل به سمت گفتمانی سکسیستی و نژادپرستانه است. در ادامه خلاصه‌ای از این مطلب به فارسی توسط ارغوان ارائه می‌شود.




دیانا بوتو حقوقدان فلسطینی در مصاحبه با الکس شمس به ایمیل‌های تهدیدآمیز گروه‌های سازمان‌یافته اسرائیلی اشاره می‌کند که در حین تجاوز اخیر اسرائیل به غزه دریافت داشته است؛ ایمیل‌هایی بی‌سابقه چه از نظر تعداد و چه از منظر لحن، که در عین سکسیستی و نژادپرستانه بودن، دربردارنده‌ی تهدید به تجاوز نیز بوده‌اند. بوتو این امر را به عنوان استعاره‌ای از جنگ، نشان‌دهنده‌ی گرایشاتی دامنه‌دار‌تر در اسرائیل و بازتابی از سخنان وزیر و نماینده‌ی کنست اسرائیل در خصوص فلسطینی‌ها (تشبیه آنها به مار یا حیوان) می‌داند. پروپاگاندای اسرائیل با تشبیه نهضت فلسطین به داعش، بوکوحرام و.. به دنبال محو ساختن ملی‌بودن و آزادی‌خواهانه بودن مبارزه فلسطینی‌هاست و در این میان، سکسیسم به جریان غالب گفتمان اسرائیل تبدیل شده است. بوتو معتقد است که اگرچه در تبلیغات تلاش می‌شود اسرائیل از نظر رعایت حقوق زنان هم‌چون بهشت توصیف شود، اما اسرائیل در برخورد با هواداران فلسطین چهره‌ای به شدت سکسیست از خود به نمایش می‌گذارد. وی با اشاره به سخنان پژوهشگر اسرائیلی که راه متوقف ساختن مبارزان فلسطینی را تجاوز به مادران و خواهران آنها دانسته بود، چنین سخنانی را در بستری گسترده‌تر جای می‌دهد که در آن تنها زبان قابل‌فهم توسط اعراب، زبان خشونت جنسی دانسته می‌شود. از آنجایی که اسرائیلی‌ها معتقدند که حقوق زنان در اسرائیل مورد حمایت بوده و رشد یافته است، پس به خود اجازه می‌دهند که چنین زبان خشونت‌آمیز سکسیستی‌ای را علیه زنان بکار گیرند.


سیمونا شارونی نیز عقیده دارد که در مقایسه با قبل، خشونت جنسیتی در گفتمان اسرائیل شدیدتر و کریه‌تر گشته و به پورنوگرافی نزدیک شده است. در بستر تجاوز اسرائیل به غزه، زنان فلسطینی هم به‌عنوان زن و هم به‌عنوان فلسطینی مورد تصرف و خشونت قرار گرفته، و شیء‌واره کردن بدن زنان فلسطینی در واقع استعاره‌ای از بی‌رحمیِ عملیات اسرائیل، آسیب‌پذیری قربانیان آن و عدم پاسخگویی جنایتکاران است. وی معتقد است اگرچه این حمله‌ی مهیب پیش از این نیز کاربرد تهدیدات نژادپرستانه، هوموفوبیک و سکسیستی را برای خود مشروع ساخته بود، اما در بحبوحه‌ی تجاوز چنین حملاتی مشروعیتی بیشتری کسب کرده و حتی علیه یهودیانی که مخالف یورش به غزه هستند نیز بکار گرفته می‌شوند. سیمونا این خشونت جنسی را نهفته در فرهنگ به‌شدت جنگی و نظامی اسرائیل دانسته و کمپین ارسال تصاویر برهنه زنان (تصویر پایین) در حمایت از ارتش اسرائیل را از نظر میزان استقبال از آن، پدیده‌ای نو برمی‌شمرد. 

به نظر می‌رسد استقبال عمومی از گفتمان خشونت جنسی، با حمایت عمومی گسترده‌تر اسرائیلی ها از حمله به فلسطین و انگاره‌ای رو به رشد از اسرائیل به مثابه پایگاه دورافتاده‌ی شهروندی غربی و حقوق زنان در ارتباط باشد. شارونی می‌گوید اگرچه چنین گرایشاتی حتی پیش از سال 1948 نیز بخشی جدایی‌ناپذیر از ایدئولوژی صهیونیستی بوده است، اما فضای فکری پس از حملات یازده سپتامبر که بر جنگ میان غرب و اسلام تاکید می‌ورزد این چارچوب را به‌گونه‌ای محسوس دگرگون ساخته است. و بسیاری برآنند که این امر قلاده‌ی نوع تازه‌ای از تنفر را گشوده است که به تحسین یک جهان‌بینی نژادپرستانه و سکسیستی می‌پردازد که به‌طور همزمان ادعای دفاع از لیبرالیسم را نیز دارد.

یوسف منیر نیز از صریح‌تر شدنِ گرایشات به خشونت جنسی می‌گوید. وی به انتشار گسترده‌ی کاریکاتوری از یک زن نقاب‌پوش در رسانه‌های جمعی اسرائیل اشاره می‌کند (تصویر پایین)، که در حالیکه بر روی تخت دراز کشیده عنوان غزه را با خود حمل می‌کند و در بالا و پایین تصویر این عبارات به چشم می‌خورد: "بی‌بی، اینبار قبل از انزال نکش بیرون- امضاء، شهروندانِ طرفدار حمله زمینی". 


تغییرجهتی صریح‌تر در میان است که نه تنها چنین موقعیتی را به تجاوز جنسی شبیه می‌سازد، بلکه این پویایی‌های درونی قدرت را نیز پذیرفته و آنرا می‌ستاید؛ سطحی از شرارت که پیش از این دیده نشده و به اعتقاد یوسف منیر، کوه یخی که تنها نوک آن از آب بیرون زده است. اسرائیلی‌ها در عین ادعای دفاع از حقوق زنان، در مواجه با فلسطینی‌ها زبانی را بکار می‌گیرند که بویی از دغدغه‌ی زنان نبرده است. منیر این تغییر جهت به سمت خشونت جنسی را در پیوند با گرایشات گسترده‌تر به نژادپرستی در جامعه اسرائیل و پررنگ شدنِ بومی‌پرستی‌ای می‌داند که نه تنها فلسطینی‌ها، بلکه مهاجران آفریقایی را نیز هدف گرفته و از انسانیت تهی می‌سازد. وی کمپین‌های اسرائیلی‌ها برای "محافظت زنان یهودی از مردان عرب" را نیز گواهی بر این تغییر جهت تلقی می‌کند. این امر صرفا در مورد محافظت از زنان یهودی نیست، بلکه محافظت از قبیله و نیز نبرد دائم بر سر مسائل جمعیتی و میزان زاد و ولد فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها را نیز دربر می‌گیرد. منیر معتقد است هنگامی که شما از انسان‌ها به مثابه تهدیدی ذاتی سخن می‌گویید، این امر به هرآنچه بر سر آنها بیاورید مشروعیت می‌بخشد، از جمله رفتار نژادپرستانه و اعمال خشونت جنسی.

1) Israeli discourse of sexualized violence rises amid Gaza assault: http://www.maannews.net/eng/ViewDetails.aspx?ID=717908 - Published Wednesday 06/08/2014 (updated) 08/08/2014 15:10
به روز شده در تاریخ اول شهریور ١٣٩٣: ترجمه فارسی این متن را اینجا بخوانید.

۱۳۹۳ مرداد ۱۷, جمعه

ما زندگی را درس می‌دهیم، آقا.


ترجمه ارغوان از شعری از رفیف زیاده، شاعر و فعال فلسطینی، و ویدیوی دکلمه وی به همراه زیرنویس فارسی


امروز، بدن من قتل‌عامی بود، تلویزیونی‌شده.

‎امروز، بدن من قتل‌عامی بود تلویزیونی‌شده که باید در سرتیتر خبرها و تعدادکلماتِ مجاز جا می‌گرفت.

‎امروز، بدن من قتل‌عامی بود تلویزیونی‌شده که باید در سرتیتر خبرها و تعدادکلماتِ مجاز جا می‌گرفت، که آنقدر لبریز از آمار و ارقام باشند که ازپسِ «پاسخ‌های سنجیده» بر بیایند.

‎و من انگلیسی‌ام را خوب یادگرفتم و قطعنامه‌های سازمان ملل‌ام را از بر کردم.

‎با این همه، او از من پرسید: خانم زیاده، فکر نمی‌کنید اگر به کودکانتان این‌همه نفرت نیاموزید همه‌چیز درست می‌شود؟

‎مکث.

‎در خودم دنبال قدرتی میگردم که صبور نگه‌ام دارد.

‎اما صبر آن‌ چیزی نیست که بر زبانم جاری می‌شود آن‌ لحظه‌ که بمب‌ها بر روی غزه فرو می‌ریزند.

صبر از من گریخته است.

‎مکث. لبخند.

‎ما زندگی را درس می‌دهیم، آقا.

‎رفیف، یادت باشد که لبخند بزنی.

‎مکث.

‎ما زندگی را درس می‌دهیم، آقا.

‎ما فلسطینی‌ها، از همان هنگام که آن‌ها آخرین آسمان را اشغال کردند زندگی را درس می‌دهیم.

‎ما زندگی را درس می‌دهیم، بعد از آنکه آنها دیوار‌های شهرک‌های اشغالی و آپارتاید خود را ساخته‌اند.

‎بعد از آخرین آسمان‌ها.

‎ما زندگی را درس می‌دهیم، آقا.

‎اما امروز، بدن من قتل‌عامی بود تلویزیونی‌شده که باید در سرتیتر خبرها و تعدادکلماتِ مجاز جا می‌گرفت.

‎«و به ما فقط یک داستان بده.»

‎«یک داستان انسانی.»

‎«میدونی، این موضوع، سیاسی نیست.»

‎«ما فقط می‌خواهیم به آدما از تو‌ و مردمت بگیم.»

‎«پس به ما یک داستانِ انسانی بده.»

‎«اون کلمه‌های «آپارتاید» و «اِشغال» رو به کار نبر.»

‎«این موضوع، سیاسی نیست.»

‎«تو باید به من به عنوان یک خبرنگار کمک کنی تا کمکت کنم داستانت را بگویی.»

‎«داستانی که سیاسی نیست‫.»‬

‎امروز، بدن من قتل‌عامی‌بود تلویزیونی‌شده.

‎«چطوره داستان زنی در غزه رو به ما بدی که به دارو احتیاج داره؟»

‎خود تو چه‌طور؟

‎آیا آنقدر اندامِ استخوان‌شکسته داری که خورشید را بپوشاند؟

‎کشتگانت را به من تحویل بده و سیاهه‌ نام‌هایشان را در هزار و دویست کلمه بگنجان.

‎امروز، بدن من قتل‌عامی‌بود تلویزیونی‌شده.

‎که باید در سرتیتر خبرها و تعداد کلمات مجاز جا می‌گرفت و آنهایی را که به خون تروریست‌ها بی‌تفاوت شده‌اند تکان می‌داد.

‎اما آنها دلشان سوخت.

‎دلشان برای گاوهای وارداتی غزه سوخت.

‎پس، آمار و قطع‌نامه‌های سازمان ملل را تحویلشان می‌دهم. و محکوم می‌کنیم و اظهار تأسف می‌کنیم و نمی‌پذیریم.

‎و اینها دو جبهه‌ی برابر نیستند: اِشغال‌گر و اِشغالی.

‎و صد کشتهِ، دویست کشته، و هزار کشته.

‎و در میان این جنایات جنگی و قتل‌عا‌م‌ها کلمات را بیرون می‌ریزم و لبخند می‌زنم «غیر اگزوتیک.»  لبخند. «غیر تروریست.»

‎و دوباره می‌شمارم و می‌شمارم، صد کشته، دویست کشته، یک هزار کشته.

‎آیا کسی آنجا هست؟

‎آیا کسی صدای من را خواهد شنید؟

‎ای‌کاش می‌توانستم بر بدن‌هایشان زار بزنم.

‎ای‌کاش می‌توانستم پابرهنه در همه اردو‌گاه‌های پناهندگان بدوم و همه کودکان را در آغوش‌ بگیرم، گوش‌هایشان را بپوشانم که صدای بمب تا آخر عمر در گوش‌هایشان نپیچد، آنگونه که برای من می‌پیچد.

‎امروز بدن من قتل‌عامی بود تلویزیونی‌شده.

‎و بگذارید همین جا به شما بگویم قطع‌نامه‌های بین‌اللملی شما هرگز هیچ‌کاری دراین‌باره نکرده‌اند.

‎و هیچ سرتیتری، هیچ سرتیتری نیست که بتواند، هرچه قدر هم انگلیسی‌ام خوب شود، هیچ سرتیتری، هیچ سرتیتری، هیچ سرتیتری، هیچ سرتیتری آن‌ها را زنده نخواهد کرد.

‎هیچ‌ سرتیتری اینها را درست نخواهد کرد.

‎ما زندگی را درس می‌دهیم، آقا.

‎ما زندگی را درس می‌دهیم، آقا.

‎ما فلسطینی‌ها، هر روز صبح بیدار می‌شویم تا به بقیه دنیا زندگی را درس بدهیم، آقا.